دست نوشته ها فاضل نجفی درگاه

ساخت وبلاگ
به دریا رسیدماینجا همانجایست که باید کوله پشتی را زمین گذاشت! آب های آزاد و ساحلی که به تسخیر هیچ مرز و کشوری نیست! تا چشم لذت میبرد آب های آزاد خود نمایی می کند، خسته بودم اما یکباره جوان شدم. غروب هست و تا شب زمان دارم! درست حدس زدید؛ تشنه غرق شدن در دریا هستم و به همین سادگی تصمیم گرفتم و کوله را زمین زدم، با لباس مشکی، شلوار چریک و پوتین های خسته ام؛ رفتـــم و دل به دریا زدم...اینجا که امواج بلند کوهی استوار میسازد، چهره ای دیگر در عمق آب پدید می آید! یک عمق آرام، نوازش های مواج و لطیف همچون بادهای موسمی که شقایق ها را نوازش می کند. اینجا سبز لاجوردی خودنمایی می کند و خورشید با هر شکست نور دریای من را به رنگ آسمان می سازد. مکان و زمان در میان جزر و مد گم شده، همه محکوم به زیستن در حالت بی وزنی هستیم. گاهی فکر میکنم آسمان به دریا زده! نیازی به هیچ پرنده ای نیست؛ سفره ماهی همانند عقابی تیز بین بالای سرم رقص پرندگان را بازی می کند! جلبک های بی استرس و شاداب که روی خود را سبز نگه داشته اند، گواهی امید تنفس در زیر آب را می دهند؛ هرچقدر هم غیر واقعی باشد، سخت تر از نفس کشیدن در متروهای شلوغ تهران نیست! چه تبعید باشکوهی، هرچقدر هم عمیق باشد ترسی نیست چون آزادی موج می زند. معکوس دنیا همینجاست، رستگاری تا ابد! ما که با چشمانی بسته در افکار آشفته و به خیال ندیدن آدم ها دل به پهناور ترین نقطه زمین زده ایم؛ امید داریم می توانیم مهمان خوبی برای این بیکارن بی حاشیه باشیم. اینجا فصل جدید در زندگی من است! کاش گیتارم بود؛ کاش بودید تا برایتان شور پرواز آن هم ته دریا را می نواختم و با صدای لرزان شعر " خواب بازی " را برای آنان که صبح را با بوق ماشین ها و ساعت بیداری زنگ ها نمی خواهند، میخوا دست نوشته ها فاضل نجفی درگاه...
ما را در سایت دست نوشته ها فاضل نجفی درگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7920o بازدید : 22 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 15:19